همانگونه که پزشک بدون توجه به شرایط محیطی، زندگی، تغذیه و ویژگیهای فردی بیمار نمیتواند هیچ قضاوت و تجویزی برای بهبود و شفای بیمار خود بکند، علم مدیریت نیز نمیتواند بدون اتکا بر شرایط اجتماعی، فرهنگی، بومی و مختصات یک سامانه اجتماعی، راهحل یا سبک مدیریتی مناسب برای حل مشکلات ارائه دهد. به دیگر سخن درک یک علم بدون توجه به مبانی فلسفی و بینشهای آن علم غیرممکن است. به همین دلیل آموزشهای فعلی مدیریت مشکل دارد و پایههای فهم مدیریت را فراهم نمیسازد.
این خلا، به عدم توجه به جنبههای فلسفی علم مدیریت برمیگردد. در حالی که رشته مدیریت ادعای پژوهش متعددی با انواع روشهای کمی، کیفی و فراتحلیل را دارد و نظریههای فراوانی در رهبری، انگیزش، قدرت، ساختار، رضایت شغلی، جوسازمانی، فرهنگ، تصمیمگیری، برنامهریزی، کنترل، ارزشیابی، اثربخشی و غیره دارد ولی اینها همانند جزیرههای متنوع و انبوه پراکندهای هستند که ارتباط مفهومی، منطقی و ساختاری با یکدیگر ندارند.
در زمینه تیپشناسی علم مدیریت که پارادایمهای شناختی این حوزه را غنای فکری و فلسفی بیشتر ببخشد، منابع زیادی وجود ندارد و کتاب حاضر که در 8 فصل تنظیم شده است، در صدد آن است که با کمک فلسفه مدیریت، مسایل و مشکلات پیش گفته را تبیین کند و توضیح دهد.
فصل اول با عنوان «مفهوم فلسفه و کاربردهای آن در علوم و مدیریت» تلاش میکند رابطه مدیریت و فلسفه را روشن سازد و مدخلی برای ارائه فلسفه مدیریت باشد. فصل با اشارهای گذرا به فلسفه به معنای داشتن طرز تفکر و نگرش خاص نسبت به چیزی یا موضوعی، ارتباط آن با علم را تبیین میکند و یکی از تقسیمبندیهای موضوعی فلسفه را در چهار شاخه اساسی فلسفه، متافیزیک، شناختشناسی، منطق و ارزششناسی، تبیین میکند. در پایان فصل هم کاربرد فلسفه عملی در مدیریت را ارائه میدهد.
در فصل دوم «فلسفه علم مدیریت»، به کوشش برای درک مفاهیم عمومی مدیریت با استفاده از مفاهیم کلی فلسفه میپردازد و طی آن فلسفه مدیریت را «فرآیند اندیشیدن در هستی سازمان و مدیریت با بهکارگیری قوای ذهنی و سیستم ارزشی، برای یافتن نگرشهای درست، تعیین اولویتها، بهوجود آوردن ارتباط منطقی بین اعتقادات و نظریههای مختلف و قضاوت نسبت به امور سازمان و مدیریت» تعریف میکند. براساس این تعریف فلسفه مدیریت، راهنمای عمل مدیر در سطحی کلان است.
ضرورتهای سازمان و مدیریت در فصل سوم ارائه شده است. این بخش نظام یا سامانه را مجموعهای از عناصر وظیفهمند و به هم مرتبط میداند که با تعامل و هماهنگی برای دستیابی به یک هدف معین با هم همکاری میکنند، عوامل شکل دهنده یک نظام را جنس، کمیت، کیفیت، سازماندهی، هماهنگی، انگیزه، حرکت و هدف میداند و موتور محرک برای هماهنگی و حرکت به سوی هدف را مدیریت مینامد.
فصل چهارم به "هدف شناسی" میپردازد. هدفها از کلیترین مفاهیم تا عملیاتیترین رفتارها را دربر میگیرد و تمام پارادایمها، رویکردها، الگوها و مدلهای مدیریتی که هدایت کننده زندگی فردی، سازمانی و اجتماعی هستند، متکی به هدف هستند و از این نظر با هم متفاوت و قابل مقایسه میشوند. در ادامه عناصر تشکیل دهنده هدف و ویژگیهای هدف باارزش و مفید را بر میشمارد.
بررسی "مکاتب فلسفی در مدیریت، مبانی فلسفی دورههای مدیریت و کارکردهای مدیریت"، در فصلهای پنجم، ششم و هفتم صورت میپذیرد. فصل پنجم با معرفت شناسی، رویکردهای یادگیری و پارادایمهای پژوهش آغاز میشود و با توضیح و تشریح چند مکتب و مدیریت مبنی بر آن، به سرانجام میرسد. در فصل ششم مبانی فلسفی شش دوره مدیریت شامل مدیریت کلاسیک، مدیریت روابط انسانی، مدیریت سیستمی، مدیریت اقضایی، مدیریت قدرت، سیاست و اقتصاد و مدیریت پست مدرنیزم ارائه میشود که طی آن بیان میکند که دورهها، مرز کاملاً روشنی ندارند و هیچ دورهای به معنای ختم یا ناسخ دوره قبل به حساب نمیآید بلکه تغییر مستمر، پویایی و عدم قطعیت، منجر به شکلگیری دورهها شده است. فلسفه پنج کارکرد اصلی مدیریت شامل تصمیمگیری، برنامهریزی، سازماندهی و هماهنگی، نظارت و کنترل و ارزشیابی در فصل هفتم تشریح شده است که حاوی مطالبی جالب در باره چرایی و چگونگی هر یک از کارکردهاست.
فصل پایانی کتاب به اخلاق و مسئولیت اجتماعی اختصاص دارد. این فصل میکوشد مفاهیم اخلاق و مسئولیت اجتماعی را که در دو دهه اخیر مورد توجه عالمان مدیریت قرار گرفته است، معرفی کند و ضرورت و اهمیت آن را با نشان دادن برخی مصادیق، آشکار سازد.
ابراهیم اسدیان
رئیس کل برنامهریزی، توسعه و تجهیز منابع انسانی