همزمان با افتتاح پروژههای جدید پتروشیمی و رونمایی از ظرفیتهای تازه تولید، آنچه کمتر دیده میشود، ضعف در تأمین نیروی انسانی متخصص در رده تکنسینهاست؛ حلقهای کلیدی در فرآیند تولید که اگر نباشد، پیچیدهترین راکتورها هم خاموش میمانند و باید جانشین پروری در صنعت نهادینه شود.
پتروشیمی، صنعتی نیست که با چند دیپلم و مدرک مهندسی پیش برود. این صنعت عظیم، بدنهای نیاز دارد از افراد ماهر، آموزشدیده، چابک و متعهد؛ کسانی که زیر نور خورشید در سایتهای عملیاتی، کنار شعلههای مشعل، پشت پنلهای کنترلی و در اتاقهای اضطراری، با عملکرد درست خود زنجیره تولید را زنده نگه میدارند. تکنسینهای پتروشیمی، همان سربازان گمنامیاند که نامشان در تیتراژ نیست اما همهچیز به حضور و توانمندی آنها وابسته است.
با این حال، نظام آموزشی کشور بهگونهای نیست که بتواند برای چنین صنعتی، نیرو تربیت کند. سالهاست که آموزشهای فنی در ایران یا عقبماندهاند یا صرفاً به مدرکسازی بدل شدهاند. آموزشگاههای فنی یا به دنبال درآمدزاییاند یا درگیر بروکراسی؛ و دانشگاهها اغلب هنوز درگیر مباحث نظری بیارتباط با عمل هستند. خروجی چنین سیستمی چیست؟ تکنسینی که وقتی وارد واحد عملیاتی میشود، نه تجهیزات را میشناسد، نه فرآیند را، و نه زبان تولید را بلد است.
تکنسین؛ کارگر ساده نیست
بسیاری هنوز تفاوت میان تکنسین و کارگر را درک نکردهاند. تکنسین پتروشیمی، نهفقط اپراتور سادهایست که پیچ شیر را باز و بسته میکند؛ او کسیست که باید بفهمد چه زمانی افزایش فشار نشاندهنده خطر است، چه زمانی صدا از پمپ به معنای خرابی بلبرینگ است، یا تغییر رنگ شعله چه پیامی دارد.
او باید زبان کنترلگرهای PLC را بفهمد، نقشههای فرآیندی P&ID را بخواند، دستورالعملهای HSE را بداند و اگر لحظهای سیستم از کنترل خارج شد، تصمیم درست بگیرد. این حجم از مسئولیت، نیرویی میطلبد که نه از طریق کلاس تئوری، که از مسیر آموزشهای عمیق میدانی، سناریوهای شبیهسازی و تجربه کارگاهی آماده شده باشد.
چرا آموزشهای فعلی شکست خوردهاند؟
پاسخ ساده است: چون طراحی نشدهاند تا نیروی کار برای صنعت تربیت کنند، بلکه برای پر کردن صندلیهای کلاس و فروش گواهینامه فعالیت میکنند. بسیاری از آموزشگاههای فنیوحرفهای، همچنان از تجهیزات قدیمی دهه ۷۰ استفاده میکنند. برخی حتی یک ولو صنعتی واقعی در کارگاه ندارند، چه برسد به شبیهساز DCS یا پنل کنترل.
آموزشها یا بسیار کلیاند، یا اصلاً صنعت پتروشیمی را نمیشناسند. در بعضی موارد، محتوای دورهها برای کارگاههای عمومی مکانیک یا برق طراحی شده، و هیچ اشارهای به شرایط خاص واحدهای پتروشیمی مانند خوراک گاز، فشار بالا، دمای بالا یا مواد شیمیایی خطرناک نمیشود.
از طرفی دیگر، مربیانی که این دورهها را برگزار میکنند، در بسیاری موارد هیچگاه پا به یک سایت پتروشیمی نگذاشتهاند. نتیجه چه میشود؟ تکنسینی که مدرک دارد، اما تجربهاش صفر است. اینجاست که هر مجتمع پتروشیمی مجبور است برای هر استخدام، خود دست به آموزش مجدد بزند. هزینه؟ زمان؟ انرژی؟
طراحی یک مدل بومی و کارآمد
اولین گام، پذیرش واقعیت است. ما به آموزشهایی نیاز داریم که از دل صنعت بیاید، نه از پشت میز ادارات. مدل موفق، مدلیست که در آن شرکتهای پتروشیمی، آموزشگاهها، و نهادهای سیاستگذار (مانند وزارت نفت و سازمان آموزش فنیوحرفهای) کنار هم بنشینند و یک نظام جامع تربیت تکنسین پتروشیمی تعریف کنند.
این مدل باید مبتنی بر چند اصل باشد:
۱. آموزش عملی، نه تئوری صرف
۲. محتوای بهروز بر اساس نیاز واقعی صنعت
۳. مربیان باتجربه با سابقه کار میدانی در صنعت
۴. دسترسی به تجهیزات واقعی، یا حداقل شبیهسازهای پیشرفته
۵. گواهینامههایی با اعتبار داخلی و ترجیحاً بینالمللی
۶. تضمین استخدام یا ورود به بازار کار برای نفرات ممتاز
کلاس را به کارخانه ببریم، نه بالعکس
باید مرز میان آموزش و تولید را شکست. چرا یک هنرجوی فنی نباید سه ماه از تحصیلش را در پتروشیمی بگذراند؟ چرا نباید بهجای تماشای پاورپوینت، سرش در داخل راکتور باشد؟ چرا بهجای تمرین آزمایشگاهی غیرواقعی، روی تجهیزات واقعی کار نکند؟
در آلمان و اتریش، دانشجویان از سال اول در کارگاههای واقعی حضور دارند. در ژاپن، تکنسینها بیشتر از اساتید درس میدهند، چون تجربه دارند. ما هم میتوانیم همین مسیر را برویم؛ البته اگر شرکتهای پتروشیمی را قانع کنیم که «آموزش»، هزینه نیست؛ سرمایهگذاری است.
شبیهسازهای صنعتی؛ پلی میان خطر و یادگیری
در صنایعی مانند پتروشیمی که آزمون و خطا، نهتنها پرهزینه بلکه گاه مرگبار است، آموزش سنتی دیگر پاسخگو نیست. وقتی یک اشتباه ساده در تنظیم دما یا فشار میتواند به انفجار منجر شود، دیگر فرصتی برای «یاد گرفتن در حین کار» وجود ندارد. در چنین شرایطی، شبیهسازی دقیق فرآیندهای صنعتی به ابزاری حیاتی برای تربیت نیروی انسانی بدل شده است.
ساخت یک مرکز ملی شبیهسازی فرآیندهای پتروشیمی، که بهجای تختهسفید و ویدیو پروژکتور، مجهز به اتاق کنترل واقعی، مخازن مجازی، تجهیزات فرآیندی دیجیتال و سیستمهای DCS، SCADA و PLC باشد، میتواند نقطه عطفی در آموزش تکنسینها باشد. چنین مرکزی به دانشپژوهان این امکان را میدهد تا در فضایی امن، ولی کاملاً شبیه به شرایط میدانی، مهارتهایی حیاتی همچون کنترل جریان، واکنش به خطاهای ناگهانی، مهار نشتیها، یا مدیریت ناپایداری در فرآیند را تمرین و تجربه کنند.
در این مدل، کارآموزان نهفقط با چگونگی عملکرد تجهیزات آشنا میشوند، بلکه سناریوهای واقعی بحران مانند قطع برق اضطراری، انفجار احتمالی، افزایش ناگهانی فشار را نیز تجربه میکنند. تکنسینی که بارها در محیط شبیهسازیشده با موقعیتهایی چون «افت فشار در لاین ورودی» یا «نشت مواد خورنده از مخزن» مواجه شده، وقتی در میدان واقعی با چنین مواردی روبهرو میشود، واکنشی سریع، دقیق و بیهراس از خود نشان میدهد.
این سطح از آمادگی، تنها از طریق تکرار، تمرین و ایجاد تجربه ذهنی ممکن است. آموزشهای سنتی، که عمدتاً بر حفظ اطلاعات و امتحانات کتبی تمرکز دارند، نمیتوانند این نوع آمادگی عملی و روانی را ایجاد کنند. شبیهسازها، خلأیی را پر میکنند که میان تئوری کلاس و واقعیت سایت وجود دارد؛ پلی امن میان آموزش و عمل.
از سوی دیگر، استفاده از شبیهسازها به صنایع این فرصت را میدهد که فرآیند آموزش را بهصورت استاندارد، کنترلشده و قابل ارزیابی پیادهسازی کنند. میتوان عملکرد کارآموزان را در هر سناریو تحلیل کرد، نقاط ضعف را شناسایی کرد، و حتی استانداردهای مهارتی تعریف نمود. در واقع، شبیهسازی نهفقط ابزاری برای آموزش، که بستری برای ارزیابی، صدور گواهینامه مهارتی و تضمین کیفیت نیروی انسانی است.
ایجاد چنین مراکزی، نه یک هزینه، بلکه سرمایهگذاری ملی بر آینده صنعت است. چراکه بدون نیرویی که «پیش از خطا کردن، خطا را تجربه کرده باشد»، نمیتوان به بهرهوری، ایمنی و دوام در صنعت پیچیده و پرفشار پتروشیمی امیدوار بود.
مدرس، باید خودش خاک سایت خورده باشد
هیچ آموزش مؤثری بدون مربیای که خودش تجربه میدانی دارد، شکل نمیگیرد. بهویژه در صنعتی مثل پتروشیمی، که کوچکترین تصمیم نادرست ممکن است فاجعهبار باشد. کسی که هیچوقت در گرمای جنوب، در شیفت شب، کنار راکتور یا پمپ نشسته، نمیتواند شرایط بحرانی را به زبان قابلفهم منتقل کند.
تجربه، چیزی نیست که فقط در جزوهها باشد. باید از بازنشستگان توانمند صنعت خواست تا وارد آموزشگاهها شوند. آنها کسانیاند که در واحدهایی مثل CCR و SRU سالها کار کردهاند و بهتر از هر کتابی میدانند چگونه باید در شرایط اضطراری رفتار کرد. حتی اگر مدرک دانشگاهی نداشته باشند، حرفهایشان از جنس عمل است.
استفاده از این افراد بهعنوان مدرس یا مربی، یک سرمایهگذاری آموزشی است. تجربهای که از دل کار میآید، نهتنها دانش، بلکه فرهنگ عملیاتی و اخلاق کار را نیز منتقل میکند. چیزی که هیچ کلاسی نمیتواند جایگزینش باشد.
از مدرکمحوری به مهارتمحوری
در آموزش فنی، مدرک نباید اصل باشد. مدرک اگر پشتوانه مهارت نداشته باشد، بیشتر یک اتیکت کاغذیست تا نشان تخصص. بهویژه در پتروشیمی، که مهارت فنی و آمادگی عملی مهمترین معیار ارزیابی نیروی انسانی است.
لازم است گواهینامههایی طراحی شوند که بر اساس آزمونهای واقعی در شرایط میدانی یا شبیهسازیشده صادر شوند. مثلاً کسی که میخواهد تکنسین فرآیند شود، باید نشان دهد که میتواند در شرایط افت فشار، بهدرستی واکنش نشان دهد. نه اینکه فقط تست چهار گزینهای حل کند.
اگر شرکتهای پتروشیمی، گواهینامههای مهارتی را معیار استخدام قرار دهند، کیفیت آموزش بالا میرود و رقابت واقعی میان کارآموزان شکل میگیرد. در این صورت، مدرک تبدیل میشود به نشان توانمندی، نه فقط مدرک قابشده پشت میز.
پایان؟ تازه آغاز است...
این مقاله نه نسخه نهایی است و نه راهحل قطعی. بلکه دعوتی است به گفتوگو، همکاری و طراحی یک مسیر حرفهای برای آیندهای که دیر یا زود باید با آن روبهرو شویم: کمبود تکنسین ماهر، نه در سال آینده، بلکه همین حالا، در بسیاری از مجتمعهای پتروشیمی احساس میشود.
اگر برنامهای نداشته باشیم، توسعه طرحهای پتروشیمی فقط در حد تابلو و ساختمان خواهد ماند. اما اگر از امروز دستبهکار شویم، شاید ۵ سال دیگر، ایران نهتنها صادرکننده محصولات پتروشیمی باشد، بلکه صادرکننده نیروی انسانی متخصص به منطقه و جهان نیز بشود.