کمرویی به مفهوم احساس ناراحتی کردن از بودن در جمع است احساس خجالت موجب تند شدن ضربان قلب و بالارفتن فشار خون می شود. فرد مقابل می تواند خجالتی بودن شخص را از روی نگاه گریزان و رو به پایین وی، کم حرفی و کم حرکتی وی تشخیص دهد. کلام فرد خجالتی اغلب نرم، لرزان و مقطع است. به طور کلی، احساس خجالت و کمرویی با دو نوع رفتار قابل شناسایی است؛ محتاط بودن و گوشه گیری اجتماعی.
خجالتی بودن یک احساس است نه بیماری
خجالتی بودن یا همان چیزی که باعث می شود شما در ارتباط برقرار کردن با دیگران راحت نباشید، تنها یک احساس است؛ احساسی که تنها در درون شما وجود دارد و فقط خود شما آن را می فهمید. برخی مردم خجالتی بودن را با ترس از اجتماع یا بیماری فوبیا یکی می دانند، در حالی که این دو با هم فرق می کند؛ در بیماری ترس از اجتماع، فرد نسبت به تمام فعالیت های اجتماعی دچار ترس و نگرانی می شود، در صورتی که فرد خجالتی تنها در شرایطی خاص، نگرانی و اضطراب را تجربه می کند.
ریشه خجالتی شدن
با رشد کودک و بیشتر شدن تجربه ها و فعالیت های اجتماعی، فرد در برخی شرایط خاص در مواجهه با افراد غریبه یا وارد شدن به محیطی ناآشنا، خجالت را تجربه می کند. هر خانواده ای براساس فرهنگ، مهارت و سطح دانش و آگاهی های خود درباره تربیت کودک، با این وضعیت برخورد می کند. چگونگی این برخورد در از بین رفتن یا ماندگار شدن این حس، تاثیر زیادی خواهد داشت. تمسخر، تحقیر یا شماتت کردن کودک در شرایطی که نسبت به یک وضعیت خاص خجولانه رفتار می کند، باعث می شود احساس خجالت به عنوان یک صفت دائمی او باقی بماند. خجالتی بودن و کمرویی یک عیب و اشکال نیست یک عارضه است از رخ دادهای قدیم که ایجاد یک حس سرخوردگی و بیانگیزگی شده و در فرد حالت یاس و خستگی روحی غالب گشته است که با تمرین و مخصوصا ورزش میتوان اعتماد به نفس خود را دوباره بالا برد ولی توجه باید داشت که باید برنامه داشت و از انجام کارهای هیجانی و غیر اصولی خودداری کرد تا به شکست
نشانه های خجالتی ها
افراد خجالتی نشانه هایی دارند که می توان آنها را در چند گروه تقسیم بندی کرد؛ برخی روان تنی هستند، برخی روان حرکتی و برخی نشانه ها نیز در سبک زندگی آنهاست و بلافاصله نمی توان آنها را تشخیص داد؛ مگر با زیر نظر گرفتن رفتارها و عادات فرد. افزایش ضربان قلب، سرخ شدن صورت، اختلال در تنفس، تنش عضلانی، لرزیدن صدا یا تغییر در تن آن، لرزیدن دست ها، پاها و لب ها، عرق کردن شدید. همچنین فرار کردن از جمع غریبه ها، کم حرف بودن، عبوس بودن و کمتر لبخند زدن، عدم برقراری ارتباط بصری مستمر و طبیعی با دیگران، عدم برخورداری از روابط دوستانه، شخصیتی انفعالی داشتن، بیزاری از دعوت کردن و دعوت شدن به مهمانی ها و مجالس، تمایل به سر و کار داشتن بیشتر با کتاب و اشیا و لوازم مختلف به جای آدم ها، شنونده بودن صرف، تأیید کردن هر چیزی بدون بحث و جدل در مورد آن، ترس از مخالفت با نظرات دیگران یا بیان نقطه نظرات خود، ترس دائمی از مورد تمسخر قرار گرفتن
علت خجالت افراد
همه ما به دلایل مختلف و درجات متفاوتی این حس را تجربه میکنیم؛ اگرچه دلیل آن اغلب بین افراد مشترک است و به یکی از موارد زیر ختم میشود:
تصویر ضعیف از خود: این مسأله میتواند از دوره نوجوانی افراد شکل گرفته باشد؛ زمانی که ویژگیهای منحصر به فرد ما برای اطرافیانمان جالب به نظر نمیرسد و ما فکر میکنیم آنها بیارزش هستند و سعی میکنیم خودمان را شبیه دیگران کنیم و در نتیجه دیگر خودمان نیستیم و حتی احساساتمان، احساسات واقعی ما نیست. این افراد معمولا حتی نمیدانند تواناییها و استعدادهای واقعیشان در چیست؛ فقط فکر میکنند هر شخص دیگری نسبت به آنها جالبتر و بهتر است.
فکر کردن بیش از حد به خود: هنگامی که در کنار دیگران هستیم، نسبت به کارهایمان و آنچه انجام میدهیم، حساستریم؛ به خصوص وقتی که در مرکز توجه همه باشیم. این فکر، در ما اضطراب ایجاد میکند و باعث میشود تمامی حرکاتمان برای خودمان سئوالبرانگیز باشد و فکر کنیم آنها را اشتباه انجام دادهایم! این مسأله میتواند افکارتان را به شکل یک کهکشان مارپیچی به سمت پائین سوق دهد.
برچسب زدن: وقتی که خود را یک فرد خجالتی میشناسیم و این برچسب را روی خودمان میزنیم، از لحاظ روانی به مرور با این احساس خو گرفته و زندگی میکنیم و شاید برای همیشه در ما باقی بماند. هنگامی که برچسب عمل یا صفتی را به خود میزنید، آن صفت به صورت ثابت روی شما باقی میمانند و با همان زندگی خواهید کرد.
راه کارهای مقابله با کمرویی
اگر دوست دارید بر خجالت تان چیره شوید، گامهای زیر را دنبال کنید؛ فقط باید قول دهید که هنگام اجرای این راهکارها، با یکی دو شکست، میدان را خالی نکنید زیرا تسلط بر تکنیکهای ضدخجالت و کسب مهارتهای معاشرتی، مثل کسب سایر مهارتها، نیازمند پشتکار و تمرین مداوم است. به همین سادگی!
-قبل از وارد شدن به یک جمع، اطلاعاتی در مورد آن جمع به دست آورید و درباره چیزهایی که میخواهید یا میشود در آنجا مطرح کرد، فکر کنید.
- معاشرت خود را با دیگران بیشتر کنید؛ از جمعهای دوستانه کوچک شروع کنید
- تا حد ممکن از انزوا و گوشهگیری دوری کنید. اگر چند نفری دوروبرتان هستند، کتاب خواندن را کنار بگذارید و سر صحبت را با آنها باز کنید.
- در جمعها کاری کنید که کسل، خسته و بیحوصله به نظر نیایید
-به یاد داشته باشید راه مقابله با خجالت این است که به چیزهای دیگری تمرکز کنید؛ مانند فکر کردن و تصور اینکه چطور میشود از اتفاقات اجتماعی لذت برد.
- از طرد شدن یا شکست خوردن، نترسید. قهرمانان ورزشی نیز با وجود احتمال شکست، باز هم به مبارزه و رقابت میپردازند؛ اما تقریبا همه آنها برای برد به میدان میروند و هیچگاه از شکست حرف نمیزنند.
- کمرویی، تـردید و دودلی هنگامی رخ میدهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر میکنید. افکـارتـان را متوجه شخصی کنید که در حال گفتوگو با او هستید. در این حالت، هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم طرف مقابل از توجه شما خوشحال خواهد شد.
- همهچیز را به خودتان نگیرید. نباید هر چیزی مانند شوخی و طعنه را به عنوان توهین تلقی کنید. مردم اغلب چیزهایی را میگویند که هیچ مقصود و منظوری از آن ندارند؛ هر چند گاهی اوقات مردم نـظـرات نابجا و بیموردی میدهند؛ در این صورت، قاطعانه از خودتان دفاع کنید.
-کمرویی خود را بشناسید.سعی کنید نوع خجالتی بودن خود را تشخیص دهید و تأثیر آن را در زندگی تان مشخص کنید. محرک هایی که باعث می شوند این احساس را داشته باشید، بشناسید.بدانید که دنیا در حال تماشا کردن شما نیست. مردم آنقدر پر مشغله هستند که فرصت زیادی برای این کارها ندارند.
-توانایی خود را بشناسید.همه ما قدرت ها و توانایی های خاص خودمان را داریم. اگر همه مثل هم بودیم، دنیا دیگر -جذابیتی نداشت و همه چیز تکراری می شد. چیزی را بیابید که در آن مهارت و توانایی بیشتری دارید و روی آن متمرکز شوید. با تکیه بر توانایی های منحصر به فردتان عزت نفس بیشتری برای خود ایجاد کنید. قدرت های خاص تان به شما مزیت های ویژه ای می دهند.
-یاد بگیرید که خود را دوست داشته باشید.تحسین و تقدیر کردن خودتان را تمرین کنید. برای خودتان یک نامه محبت آمیز بنویسید کارهایی انجام دهید که دوست دارید. زمانی را به شناخت خودتان اختصاص دهید.
-مشاهده کنید و بیاموزید.همیشه می توان با مشاهده رفتار و عملکرد دیگران نکاتی آموخت. شما می توانید با این روش، طرز برخورد با دیگران را بیاموزید و آن را تقلید کنید و آنگاه از آموخته های دیگرتان به آن افزوده و بتدریج از زندان کمرویی بیرون بیایید. وقتی تنها هستید آموخته هایتان را تمرین کنید
-شهامت کار غیر معمول داشته باشید.افراد خجالتی معمولا شهامت انجام دادن کارهای غیرمعمول را ندارند، بنابراین سعی کنید دست به این نوع کارها بزنید. مثلا در خیابان مدام از افراد مختلف زمان را بپرسید یا وارد مغازه ای شده و قیمت اجناس مختلف را بپرسید و الزاما خرید نکنید. این روش باعث می شود به مرور کمتر خجالت بکشید.
-نگرانی ها و دلهره ها را از خود بیرون کنید.ترس و نگرانی به طرز طاقت فرسایی شما را در تصمیم مثبتی که گرفته اید، مأیوس می کنند. یکی از بهترین راه ها برای غلبه بر دلهره و ترس، عمیق نفس کشیدن است. چشمان خود را ببندید و نفس عمیق بکشید. روی نفس های خود متمرکز شوید و به آرامی دم و بازدم را انجام دهید. یک شیوه دیگر، تمرین یوگا است. نفس های خود را بشمارید تا وقتی که احساس راحتی بیشتر کنید.
-به خودتان انرژی مثبت بدهید.کلمات، قدرت و نیرویی باور نکردنی دارند. همه چیزهایی را که به طور مکرر برای خود تکرار می کنید، ذهن ناخودآگاه تان می شنود و همان گونه عمل می کند. اگر مرتباً با خودتان تکرار کنید که ناتوان و بی عرضه یا بسیار خجالتی هستید، بیشتر به سمت این خصوصیات سوق می یابید.
-شکست را بپذیرید.این را بپذیرید که ممکن است شما نیز پذیرفته نشوید. در چنین مواقعی بهتر است سریع جبهه گیری نکنید. همه ما انسان ها گاهی اوقات از طرف برخی افراد پذیرفته نمی شویم. این حقیقت بخشی از زندگی است. اینکه به هنگام رد شدن، چه واکنشی نشان می دهیم، مهم است.
-موفقیت ها و پیروزی های خود را ثبت کنید.از این به بعد، موفقیت های بیشتری خواهید داشت؛ پس بهتر است آنها را ثبت کنید. شما به درک بهتری از خودتان و بینش بیشتری نسبت به حقایق دست می یابید؛ حقایق پنهان در اجتماع که گاه هیچ کس به آنها توجه نمی کند. پیروزی های خود را ثبت و آنها را به شکل یک دفتر از وقایع مهم زندگی گردآوری کنید.این کار باعث می شود اعتماد به نفس تان نیز افزایش یابد و توجه خود را بیشتر روی چیزهایی که به نفع شما هستند، متمرکز کنید؛ نه آن چیزهایی که آزارتان می دهند.
-نوع کمرویی خود را شناسایی کنید و دریابید که چه تأثیری بر زندگی شما دارد. همان لحظه که احساس خجالت میکنید، فکر میکنید چه چیزی شما را نگران میکند و در چه موقعیتهایی این حس به شما دست میدهد.
-خودتان را دوست بدارید.یاد بگیرید از خودتان قدردانی کنید و احساسات و استعدادهای خاص خود را دوست داشته باشید. یک نامه عاشقانه برای خودتان بنویسید و کارهایی را انجام دهید که از آن لذت میبرید. از بدن خود بابت زحماتی که کشیده است، تشکر کنید. زمانی را به خویش اختصاص دهید و به خودتان رسیدگی کنید.
-نقاط قوت خود رابیابید. شناسایی تواناییهایتان، اعتماد به نفس و رضایت خاطر را در شما افزایش خواهد داد و کمک خواهد کرد خودتان را بهتر بشناسید. خواهید دید که چگونه قدرت منحصر به فردتان، به شما یک امتیاز داده و باعث مزیت و تفاوت شما از دیگران خواهد شد.
-بر روی دیگران تمرکز کنید.به جای تمرکز بر ناراحتیها و افکار خود و موقعیتهای اجتماعی، بر افراد دیگر تمرکز کنید و حواستان به آنچه که آنها میگویند، باشد. سعی کنید از دیگران چیز یاد بگیرید و از آنها در موردشان سؤال بپرسید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
-اضطراب و ترس را میتوان کنترل کرد اگر یاد بگیرید برای غلبه بر آنها چطور محکم باشید. یکی از روشهای ساده برای کنترل این احساسات و رسیدن به آرامش، کشیدن نفس عمیق با چشمهای بسته است. هنگامی که نفس عمیق میکشید، فقط بر روی تنفس خود تمرکز کنید. در حالی که از همه افکار بد دور هستید، نفس عمیق بکشید و عمل بازدم را به آرامی انجام دهید. روش دیگر، یوگا است. از هنگامی که شروع به دم و بازدم میکنید، آنها را بشمارید. کمکم شمارش دم را کنار گذاشته و فقط بازدمهای خود را شمارش کنید؛ مثلاً چهار عدد تنفس دم برای چهار عدد بازدم؛ بدین معنی که زمان و سرعت بازدم خود را کاهش دهید و در مقایسه با دم، بازدم کمتری داشته باشید. به کار ادامه دهید تا احساس آرامش کنید. این کار را حتی در یک مکان کوچک هم میتوان انجام داد.
-خود را درموقیعت خوب تجسم کنید.خود را در موقعیتی تصور کنید که در آن فردی با اعتماد به نفس و شاد هستید. این فکر به شما کمک میکند هنگامی که در آن موقعیت قرار میگیرید، همان احساس را داشته باشید. در جای راحتی بنشینید، چشمانتان را ببندید و به یک موسیقی آرام بخش گوش دهید و خود را در مکان یا موقعیتی تصور کنید که دوست دارید باشید. به کار گرفتن تمامی حواس به شما کمک خواهد کرد که آن را واقعیتر ببینید.
-تمرین و تمرکزکنید.کلمات میتوانند انرژی باورنکردنی به انسان بدهند. آنچه ما بارها و بارها با خود میگوییم، ذهن ناخودآگاهمان میشنود. اگر با خود بگوییم که من ناتوان و بیش از حد در انجام کارها خجالتی هستم، همین اتفاق خواهد افتاد. ما آنچه هستیم که خود میخواهیم و خودباور داریم. اگر مرتب با خود تکرار کنیم که من فردی بااعتماد به نفس و توانا هستم، ذهن ناخودآگاه ما آن را درک خواهد کرد. اعمال ما همیشه بازگو کننده واقعیتی است که خود میخواهیم باشد. اگرچه نمیتوانیم به خود دروغ بگوئیم، اما تفکر و تجسم مثبت میتواند ما را در راه اصلاح الگوهای تفکر قرار دهد.
-وقتی موقعیتها و مکانهایی را که در آن احساس خجالت میکنید، ترک میکنید، در اصل کمرویی خود را تقویت کردهاید. به جای این کار با آن روبهرو شوید و مقابله کنید. این کار باعث از بین رفتن ترس و رشد شخصیت شما میشود. در جایگاه یک ناظر قرار بگیرید و خودتان را بررسی کنید و از خود بپرسید چرا من چنین حسی دارم؟ چه چیزی باعث میشود اینگونه رفتار کنم؟
-توقع زیاد از خود نداشته باشید و خود را با محبوبترین و مشهور و موفقترین افراد مقایسه نکنیم.
-از اینکه به خود برچسب خجالتی بودن بزنید، بپرهیزید. شما منحصر به فردید و خودتان هستید. شما زیبا هستید؛ هیچگاه فراموش نکنید.
-مثل تمامی مهارتهای دیگر، مهارتهای اجتماعی نیز از طریق تمرین و تجربه رشد میکنند. هر چقدر بیشتر تمرین کنید. دفعه بعد آسانتر خواهد شد. اگر قرار است در موقعیت سختی قرار بگیرید، میتوانید حتی با خود تمرین کنید که چه حرفهایی بزنید.
-رفتن به باشگاهها و رستورانها خوب است، اما نه برای همه افراد. آنچه به شما احساس آرامش میدهد، در خود بیابید. فعالیتها و مکانهایی را پیدا کنید که بهترین احساس را برای شما به ارمغان میآورند. شما مجبور نیستید هر کاری را که دیگران انجام میدهند، انجام دهید.
-تظاهر کنید که خجالتی نیستید. بعضی اوقات لازم است تظاهر کنید که احساس راحتی میکنید تا اینکه آهسته آهسته اعتماد به نفس خود را به دست آورید. اما این کار چگونه ممکن است؟ بهترین راه این است که به رستوران یا فروشگاهی بروید که با آن آشنا نیستید. چون افرادی که در آنجا هستند شما را نمیشناسند، میتوانید هر طوری که دوست دارید رفتار کنید. قبل از اینکه از خانه خارج شوید، از خودتان بپرسید که شخصیت جدید شما چگونه رفتار خواهد کرد. آسانترین راه چیست؟ وقتی به سوپرمارکت میروید برای چند لحظه با فروشنده ارتباط برقرار کنید، یک مکالمه کوتاه داشته باشید و حتی با او شوخی کنید.
-زبان بدنتان را تغییر دهید. (ظاهر افراد نشان دهنده بخشی از شخصیت آنهاست) اکثر خجالتیها سرشان را پایین میاندازند، به زمین نگاه میکنند، قوز میکنند و دستهایشان را در جیب قرار میدهند. سعی کنید زبان بدنتان را تغییر دهید. تماس چشمی برقرار کنید، هنگام راه رفتن به بالا نگاه کنید، به روشنی و با قاطعیت صحبت کنید، وقتی صحبت میکنید دستهایتان را حرکت دهید، وقتی با شما حرف میزنند سر تکان دهید و صاف بایستید. این کار به تمرین نیاز دارد بنابراین کار خود را با کسانی شروع کنید که آنها را میشناسید و با آنها احساس راحتی میکنید.
- نقش آفرینی کنید. نقش آفرینی، یک اسلحه مخفی است که حتی مطمئنترین و با اعتماد به نفسترین آدمهایی هم که شما سراغ دارید، از آن بهره میگیرند. شما دلتان میخواهد وقتی به یک جمع وارد میشوید، چگونه رفتار کنید؟ مطمئن؟ با لبخند باز؟ صمیمانه؟ خوش برخورد؟ و…؟ همهء اینها را میتوانید در خلوت خودتان و در مقابل آینه تمرین کنید -روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید. نقاشی، خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفستان را به وضوح افزایش خواهد داد.
-خوش بینی را تمرین کنید. بسیاری از خجالتیها نسبت به زندگی و سایر افراد نگاهی بدبینانه دارند. ممکن است کارتان را دوست داشته باشید ولی از برقراری ارتباط با دیگران خوشان نیاید. ممکن است نسبت به کسانی که از شما خوشحالتر یا موفق ترند دید بدی داشته باشید.دیدگاهها و تفکرات منفی را کنار بگذارید و خوش بین باشید. به زودی در مییابید که وقتی نسبت به دیگران و دنیای اطرافتان دید مثبت تری داشته باشید، اعتماد به نفستان بیشتر خواهد شد.
حرف آخر
آنچه در بالا گفته شد به شما کمک میکند تا بر خجالت خود غلبه کنید و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. فراموش نکنید که قرار نیست معجزه اتفاق بیفتد و همه چیز یک شبه درست شود، ولی اگر از اراده کافی برخوردار باشید و نکات بالا را هر روز اجرا کنید، کم کم خواهید دید که خجالتتان ناپدید شده است
معاشرتی شدن، یک مهارت است که با تمرین به دست میآید. به مهارتهای ضد خجالت هم باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژیتان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت به خصوص میگذارید خیلی زودتر به نتیجه میرسید. مثلا پیش دستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع به صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی، دویدن به دنبال کمک به دیگران، کمک به سایر خجالتیهای جمع، تعریفهای به جا و … هم همین طور
به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقتتان را بگیرد. هر چه سختتر به دست بیاورید، سختتر از دست میدهید.
کارشناس:شهاب علی پور