فردوسی هم سنگ و همتای هومر یونانی است و حتی برتر از او.
سعدی، آناتول فرانس فیلسوف را به یاد ما می آورد و حتی داناتر از او.
حافظ با گوته آلمانی قابل قیاس است. البته گوته خود را شاگرد حافظ و زنده به نسیمی که از جهان او به مشامش رسیده، می شمارد.
و اما مولانا..... در جهان هیچ چهره ای را نیافتم، که بتواند مولانا را به او تشبیه کنم او یگانه هست و یگانه باقی خواهد ماند . او فقط شاعر نیست بلکه بیشتر جامعه شناس و روانشناس کامل است که ذات بشر و خداوند را دقیق می شناسد. قدر اورا بدانیم و به وسیله او خود را وخدا را بشناسید ایشان در سخرانی خود در جمع اساتید و فرزانگان چنیین گفت: من اگر تا پایان عمر دیگر حرفی نزنم، همین چند جمله کافی است ...........چقدر این شعر زیباست:
باران که شدی مپرس این خانه کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه ی کیست
باران که شدی پیاله هارا نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه کیست
باران تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست
بر درگه او چونکه بیفتد بخاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره دل اگر خدا را خواندی
حمد و فلق و نعره مستانه یکیست
این بی خردان، خویش، خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست